جدول جو
جدول جو

معنی تجنیس مکرر - جستجوی لغت در جدول جو

تجنیس مکرر
(تَ سِ مُ کَرْ رَ)
رجوع به تجنیس مزدوج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جناس مکرر
تصویر جناس مکرر
در ادبیات در فن بدیع آوردن دو کلمۀ هم جنس یا شبیه در کنار یکدیگر، جناس مزدوج مانند این شعر، برای مثال با رخت ای دلبر عیار، یار / نیست مرا نیز به گل کار، کار ی تا رخ گلنار تو رخشنده گشت / بر دل من ریخته گلنار، نار ی چشم تو خونخواره و هر جادویی / مانده از آن چشمک خونخوار، خوار (منوچهری - ۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
(تَ سِ مُ رَکْکَ)
چنان بود که دو لفظ متجانس یکی یا هر دو مرکب بود و این دو نوع است، یکی آنکه در لفظ و خط متشابه باشند و دیگر آنکه در لفظ متشابه و در خط مختلف، این بازپسین را علی الخصوص تجنیس مفروق خوانند، مثال هر دو نوع از نثر تازی: ان علت دوله اوغاد فصنعاﷲ رائح او غاد. دیگر: کنت اطمع فی تجریبک و مطایاالجهل تجری بک. مثال دیگر از نثر پارسی: تا زنده ام در راه مهر تو تازنده ام. من مرده نیم ولکن مردنیم. مثال هر دو گونه از شعر تازی:
جعلت هدیتی لکم سواکا
و لم اقصد به احداً سواکا
بعثت الیک عوداً من اراک
رجاءً ان اعود و ان اراکا.
دیگر مفروق:
کلکم قد اخذ الجام و لا جام لنا
ما الذی ضر مدیرالجام لو جاملنا.
قطران گوید در دو نوع:
من اندر غم وعده دیدن تو
کنم با دل خویش دایم شمارا
تو از مهر من یک زمان یاد ناری
مگر مهربانی نباشد شما را.
دیگر مفروق:
سروبالایی که دارد بر سر سرو آفتاب
آفت دلهاست و اندر دیدگان زآن آفت آب.
وطواط (حدایق السحر).
آنست که الفاظمتجانس یک کلمتی مفرد باشد و دیگری از دو کلمه مرکب بود، چنانکه شاعر گفته است:
خورشید که نور دیدۀ آفاق است
تا بنده نشد پیش تو تابنده نشد.
و دیگری گفته است:
در راه تو تا زنده ام
بر بوی تو تازنده ام.
(المعجم ص 253).
نوع دوم مرکب تام و آن آوردن لفظ قلیل الحروف در مقابل لفظ کثیرالحروف است و این هم دو طریق دارد، یکی مرکب تام متفق است که یکی بسبب ترکیب متجانس شده و در همه ارکان موافق گشته. مثال از مثنوی اهلی شیرازی:
بر لب بحر از همه سو فارغم
رسته ام از ناوک و سوفار غم.
زکی مراغه ای:
من کرده دعا گفته فلک آمینا
تا به شود آن دو چشم بادامینا
از دیدۀ بدخواه ترا چشم رسید
در دیدۀ بدخواه تو باد آمینا.
دوم مرکب تام مختلف است و این بر دو گونه است، اول آنکه ارکان متجانسین متفق باشد ورای حرکات. مثال از اهلی شیرازی:
میل تو گر شد سوی دارالسلام
من شدم اینک سوی دارالسلام.
رای دارالسلام در مصرع اول مضموم و در مصرع دوم ساکن است. دوم آنکه در کتابت مختلف باشند و در تلفظ موافق و آنرا تجنیس مفروق نامند.
ظهوری:
شب به گلگشت آمد از مه تاب برد
صبحی از هر جلوه اش مهتاب برد.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ سِ مُ طَرْ رَ)
چنان بود که دو لفظ متجانس راهمه حروف متفق بود مگر حرف آخر، مثال از سخن نبوی:الخیل معقودٌ بنواصیها الخیر الی یوم القیامه. دیگر:الخائن خائف ٌ. دیگر: دل کریم از آزار آزاد باشد.
ابوبکر قهستانی گوید:
تمتع بیوم مسعدالنجح مسعف
و دع قول لاح معنت النصح معنف.
و این قصیده از اول تا آخر آراسته است بدین صنعت و صنعتهای خوب دیگر.
معزی گوید:
از شرار تیغ بودی بادساران را شراب
وز طعان رمح بودی خاکساران را طعام.
(حدایق السحر ص 10).
تجنیس مطرف آنست که متجانسان در جملۀ حروف متفق باشند الا در حرف طرف یعنی حرف آخرین... و چون هر دو کلمه متقارب باشد در ترکیب آنرا اشتقاق و اقتضاب خوانند، چنانکه گفته اند:
نوای تو ای خوب چهر نوآیین
درآورد در کار من بی نوایی
رهی گوی خوش ورنه بر راهوی زن
که هرگز مبادم ز عشقت رهایی
ز وصفت رسیده ست شاعر به شعری ̍
ز نعتت گرفته ست راوی روایی.
(المعجم چ 1 مدرس رضوی ص 255).
و صاحب آنندراج این تعریف را برای تجنیس مضارع آورده است. رجوع به تجنیس مضارع شود. و نیز صاحب آنندراج برای این اصطلاح معنی دیگر آورده گوید: سوم (از نوع ششم، تجنیس بالتخلیه) مطرف یعنی متحد بودن اطراف دو لفظ و تباین در اواسط، چنانکه ظهوری گوید:
از آن عارض لطافت می تراود
از آن قامت قیامت می تراود.
مقصود قامت و قیامت است.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا